سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره وب

جستجوی وب
برچسب‌ها وب
لینک های مفید

بعدها اجداد تیره طاهرزئی بنا به دلایلی مانندجنگ.خشکسالی.قحطی.شیوع بیماری و..... به کهیر در نزدیکی چابهار مهاجرت میکنند. و از زمان عامر بکر تا طاهر محمد در کهیر و گابریگ سکونت داشتند. و از حکام کهیر بودند. و از چهره های برجسته ی این دوران می توان به درک و سهراب شاهی خواهر زاده های میر جمک دغار حاکم بلوچستان غربی که مبارزات زیادی با اشغالگران پرتقالی داشتند نام برد. در این دوران اجداد ایل طاهرزئی به گیاوان رفت و آمد داشتند. که مهمترین رویداد این دوران درگیری با (سمه کیقباد) حاکم قدرتمند منطقه گیاوان که مقر حکومتی آن شهر لاکو (طاهرویی کنونی) بود می توان اشاره کرد. که بنا به شکایت مردم منطقه به درک شاهی(جد طاهرزئی) وی و برادرش سهراب شاهی به گیاوان لشکرکشی کرده و در جنگی خونین موفق به شکست و کشتن سمه کیقباد و بازگشت به گابریگ می شوند. محمد ظهری پدر بنیانگذار قوم طاهرزئی طاهر محمد (هوت طاهر) در دوره شاه سلیمان یکم (شاه صفی دوم) تا شاه سلطان حسین صفوی طی سالهای 1690تا1710 میلادی و 1070 تا 1100 شمسی دوره حمله بلوچ ها به کرمان در بلوچستان می زیست. بزرگان گرگیچ قبل از آمدن هوت طاهر محمد به گیاوان رفت و آمد داشته اند. طاهر محمد گرگیچ معروف به هوت طاهر بنیانگذار قوم و حکومت طاهرزئی در حدود سال های 1730 تا

1750 میلادی در جنوب غربی بلوچستان منطقه کهیر و گابریگ به دنیا آمد. دلیل معروف بودن طاهر محمد به هوت طاهر گرگیچ به دلیل این بود که از طایفه هوت و گرگیچ که طایفه های بزرگ بلوچ بودند بود هوت طاهر از بنت بلوچستان تا فین هرمزگان (زر آباد لیردف جاسک بشکرد سیریک میناب فین هنگام هرمز گچین بندرعباس) کنونی حکومت کرده است. حکومت هوت طاهر در دوره زندیه حکومت مرکزی وکیل رعایا کریم خان زند بوده است. در آن زمان حکومت ایران بر اساس ولایت ها و ایالت ها بوده و هر ایالت تقریباً خود مختار بوده اند و حتی ارتش خود را داشتند. زمانی که حکومت مرکزی که آن زمان شیراز بوده است به خطر می افتاد به کمک آنها میرفتند و از مرز های کشور نیز دفاع می‌کردند. هوت طاهر گرگیچ طی سفری درحدود سال های 1130شمسی به همراه برادرانش اسماعیل محمد و میرو محمد و پسر دایش محتاج گلمشاه به پایتخت وقت شیراز به دیدار وکیل رعایا کریم خان زند رفتند. کریم خان نام قبیله طاهر را از طاهر می پرسد طاهر جواب می دهد طاهرزئی کریم خان نام محل زندگی او را می پرسد طاهر جواب می دهد طاهر آباد (طاهروئی) کریم خان زند اضافه می کند که شما چگونه مردمانی هستید که خودتان طاهر و قبیله تان طاهرزئی و اسم منطقه تان طاهروئی است و اضافه می کند که زنان شما چگونه اند طاهر محمد جواب می دهد از زنان ما مپرس و از مردان ما بپرس که نترس و پرهیزگارند. سردار طاهر محمد در جنگ های بسیاری برای دفاع از مردم منطقه بلوچ و مرز های کشور شرکت کرده و فرمانده نظامی ایشان برادرشان میرو محمد و اسماعیل محمد که به شجاعت معروف بودند.

 

یکی از رخدادهای زمان طاهر محمد عبارت است از اینکه طبق معمول افرادی و یا قبیله ایی از دیگر مناطق به منطقه ایی حمله می کردند انبار و احشام مردم را غارت می کردند و با خود می بردند در حمله ای که گروهی از مناطق دیگری به گیاوان می کنند و ان گروه موفق می شوند اموال و احشامی از گیاوان با خود ببرند سردار طاهر محمد گرگیچ انها را تعقیب می کند و در محلی به نام (گلانی دفا) راه انها را می بندد و اموال و احشام را از انها پس می گیرد گلانی دف در بین راهی که گیاوان را به گوجگ و کریان متصل می کند قرار دارد در محل درگیری طاهر محمد با راهزنان آثارهایی از تکه های پاره سنگ به فاصله پنج تا ده متر وجود دارد که به انها گامهای طاهر محمد و یا گم گیج های طاهر محمد می گفتند و معروف بودند.

 

 

پس از هوت طاهر پیرداد طاهر حکومت را به دست گرفت. پیرداد معروفترین فرزند هوت طاهر بود که شجاعتش زبان زد خاص و عام است. ایشان حکومت پدر خود را ادامه داد حکومت سردار پیرداد طاهر تقریباً بین سالهای1170شمسی اوایل دوره قاجار بوده است. موسی کرمشاه برادر زاده رئیس پیرداد طاهر معاونت ایشان و مدیریت مناطق (میناب.بندرعباس.قشم) را بر عهده داشته است. تاجدین فرزند ارشد پیرداد طاهر است.

 

 

 

(جنگ تاسبر)

تاسبر دهکده ایی واقع در شمیل که بین میناب و بندرعباس قرار دارد (کرشها) که به زبان بلوچی تکلم می کنند و از قبایل بلوچ هستند در این منطقه زندگی می کنند.جنگ تاسبر بین پیرداد طاهر با عبدنبی محمد رخ می دهد یک نوشته تاریخی در این مورد از یک جهانگرد اروپایی به زبان انگلیسی وجود دارد که فعلا در دسترس نیست پیرداد طاهر و عبدنبی محمد در زمان اقا محمد خان قاجار که اولین شاه قاجار است می زیستند در زمان پیرداد طاهر و عبدالنبی محمد در بندرعباس نماینده ایی از سوی یکی از کشورهای خلیج عربی فعال بوده و در امر صدور خرما و مواد غذایی به کشور های خلیج عربی فعال بوده است پیرداد طاهر و عبدنبی محمد با نماینده کشور خلیج ارتباط نزدیک داشته اند. پیرداد طاهر به بندرعباس برای ملاقات نماینده دولت خلیج می رود و در زمان بازگشت از بندرعباس در تاسبر شمیل در خانه ایی منزل می گیرد پیرداد طاهر شمشیر خود را جهت صیقل به دست ساربانی که همراه او بوده می دهد تا شمشیر را نزد استاد ببرد و آن را صیقل دهد عبدنبی محمد که او را بین هشت تا نه اسب سوار همراهی می کردند از محل پیرداد طاهر مطلع می شود به طرف منزلی که پیرداد طاهر در آن بود می رود پیرداد طاهر با دیدن سواران و نزدیک شدن انها به خانه شمشیر معمولی که در آن خانه بود را بر می دارد با سنگی آن را صیقل می کند فردی از نیروهای عبدنبی برای دیدن پیرداد طاهر به طرف خانه می رود پیرداد طاهر او را با آن سنگ که مشغول صیقل شمشیر بود می زند و شخص می میرد و به طرف عبدنبی می رود عبدنبی و افرادش سوار بر اسبهای خود بوده اند عبدنبی مسلح به کلاه خود و زره بر بدن بوده است پیرداد طاهر هیکلی قوی و قامتی بلند داشته به طرف عبدنبی که سوار بر اسب بوده می رود ‌پیرداد طاهر شانه و گردن عبدنبی را هدف می گیرد و ضربه را وارد می کند یکی از همراهان لوله تفنگ را جلوی شمشیر پیرداد طاهر می گیرد ولی کاری واقع نمی شود شمشیر به شانه عبدنبی برخورد می کند و از زرهی که عبدنبی بر تن داشته عبور می کند و عبدنبی را زخمی می کند و همزمان عبدنبی شانه و گردن پیرداد طاهر را هدف می گیرد و پیرداد طاهر کشته می شود.

 

 

 

پس از پیرداد طاهر علی پیرداد حاکم بی قید و شرط حکومت طاهرزئی بوده است. پس از علی پیرداد هوت کرمداد و هوت جلال و هوت یارمحمد ریاست قبیله طاهرزئی را به عهده داشته اند.

 

(جنگ کردر میناب)

 

این جنگ بین عبدنبی با علی پیرداد رخ می دهد در کردر میناب که منجر به کشته شدن علی پیرداد و زخمی شدن کرمداد علی می شود علی پیرداد حاضر به ترک گورخانه خود نمی شود زیرا یک بار یکی از افراد قبیله میر نزد علی پیرداد پناه می اورد و از دست افراد قبیله خود تحت تعقیب بوده و قصد بازگشت می کند در زمان بازگشت علی پیرداد یکی از برادران خود را به نام محمد پیرداد همراه وی می فرستد‌ ان فرد عادت به کشیدن قلیون داشته و در محلی به منزلی می رود میرها از محل انها و حضورشان مطلع می شوند و به انها حمله می کنند که محمد پیرداد کشته می شود آن فرد به نزد علی پیرداد بر می گردد و علی پیرداد به آن شخص می گوید چرا برادرش را تنها گذاشته است.ان شخص در جواب علی پیرداد می گوید اگر شما هم بودید همین کار را می کردید از ان زمان معروف است که علی پیرداد قول می کند که گورخانه را هرگز ترک نکند. همانجا ایشان نیز کشته میشوند.

 

 

 

(قتل عبدالنبی محمد)

 

عبدالنبی به دست فردی به نام یارک شکری در گابریگ کشته می شود جریان به این شکل اتفاق می افتد که عبدالنبی برای گرفتن مالیات از یارک شکری دو نفر نزد وی میفرستد.یارک شکری حاضر می شود که مقداری پرداخت کند اما فرستاده های عبدالنبی مقدار بیشتری طلب می کنند که با هم درگیر می شوند و یارک شکری آن دو نفر فرستاده عبدالنبی را می کشد. و خبر ماجرا نزد عبدالنبی برده می شود.عبدالنبی خود شخصا تصمیم به قتل یارک شکری می گیرد و بیان میکند که من شخصا باید وی را به قتل برسانم.مردم به یارک شکری پیشنهاد می کنند که از محل خارج شود ولی او نمی پذیرد.و در محلی کمین می گیرد عبدالنبی جماز بر شتر به طرف منزل یارک شکری می رود یارک شکری از کمین گاه خود با تفنگ مارتی عبدالنبی را هدف می گیرد و شلیک می کند. عبدالنبی کشته می شود یارک شکری اظهار می دارد که عبدالنبی را برای خون پسر عمویم پیرداد طاهر و علی پیرداد کشته ام یارک شکری بعد از کشته شدن عبدالنبی در منزل خود به دست افراد عبدالنبی کشته می شود.

 

 

 

تصویر خنجر سردار پیرداد طاهر (دوره قاجاریه)

 

تصویر خنجر سردار پیرداد طاهر (دوره قاجاریه)

قلعه (کلات) پیرداد طاهر واقع در روستای لبنی

 

قلعه (کلات) پیرداد طاهر واقع در روستای لبنی

تصاویر کلات پیرداد واقع در لبنی

 

تصاویر کلات پیرداد واقع در لبنی

 

 

(شجره نامه قوم طاهرزئی)

 

طاهر»»»محمد»»»ظهری»»»تاجو»»»درک»»»»شاهی»»عامر»»»بکر»»»حسن»»»نوت»»»نوت بندگ»»»ابراهیم

 

شجره نامه کلی طایفه گرگیچ

 

شجره نامه کلی طایفه گرگیچ

 

 

 

 

 

 

 

 

کریم خان

سیستان و بلوچستان

ایران

1

0

1




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 10:47 عصر | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

 

سردار دوست محمد کرمداد طاهرزئی(گرگیچ) 

 

 

تولد و دوران نوجوانی

رئیس دوست محمد در حدود سال های 1240 تا 1250 شمسی در کلنگی گیاوان به دنیا می آید. پدر ایشان کرمداد علی کرمشاه طاهر است. و مادرش مریم حسین محمود زره است مادر حسین محمود زره تینگو طاهر است مادر تینگو طاهر و پیرداد طاهر (جهان ملک شنبه) که از قبیله شیح می باشد. رئیس دوست محمد زمانی که به سن برداشتن سلاح می‌رسد به همراه رئیس حسن و بعداً رئیس علی با قبیله میر به رهبری برکت همکاری می کنند. در آن دوره قبیله طاهرزئی را پدران سه رئیس به نامهای (کرمداد علی) (یار محمد موسی کرمشاه) و (جلال پیرداد) رهبری می کردند و با قبیله میر به رهبری برکت متحد بودند افراد قبیله طاهرزئی و سه رئیس نزد برکت احترام خاصی داشتند زیرا قبیله طاهرزئی نقش تعیین کننده‌ای را در گیاوان و منطقه ایفا می کرد. احترام خاصی که برکت نسبت به سران طاهرزئی و بعداً سه رئیس داشته موجب حسادت برخی از میرها شده بود رهبران طاهرزئی در آن زمان ملقب به هوت بودند هوت کرمداد هوت یار محمد و هوت جلال هستند.

ازدواج

رئیس دوست محمد سه بار ازدواج می کند. همسر اولش زرهاتون جلال پیرداد که صاحب سه دختر می شود .بنامهای حنیفه دوست محمد گلثوم دوست محمد و فاطمه دوست محمد با فوت همسر اولش دوست محمد بار دیگر با دختر دیگری از جلال پیرداد بنام مریم جلال ازدواج می کند که صاحب سه پسر بنام (عباس) (هاشم) و (راشد) و یک دختر بنام (بی بی هوریه)می شود سومین زوج رئیس دوست محمد بی بی محمد حسن است که از یک خانواده سرشناس سرزهی می باشد حاصل این ازدواج دو پسر بنام های ابراهیم و موسی و یک دختر بنام تاجی است.

قتل مهدلی تنگسیری

زمانی که سه رئیس با برکت همکاری میکردند محمدعلی تنگسیری به بندزرک میناب می آید و در آنجا ساکن می شود محمد علی از حمایت دولت تهران بر خوردار بوده است و در بندزرک برای خود فرمانروایی برقرار میکند و به افراد مسلح و افراد غیر مسلح حمله ور می شده و انها را می کشته و اموال انها را به غارت می برده و در بین مردم رعب و وحشت براه می انداخته و به مردم گیاوان حمله میکرده و اموال انها را به غارت میبرده در یکی از حملات محمد علی یک طاهرزئی به نام جهانگیر خدابخش رشید طاهر را در کفه کلاوی و بانویی (کنیزش)را که همراه وی بوده به قتل میرساند خبر قتل خدابخش رشید را نزد برکت می برند. در آن مجلس سه رئیس طاهرزئی هم حضور داشتند برکت بیان میکند که مهدلی دست به کشتار مردم زده و حالا یک طاهرزئی را به قتل رسانده .هیچ کس اقدامی مناسب انجام نمی دهد.و اضافه میکند که من دو کوه مرد (به افراد بشکرد گفته میشد) خواهم فرستاد تا مهدلی را به قتل برسانند سه رئیس به خشم می ایند حسن یار محمد ودوست محمد کرمداد عهد میکنند که مهدلی را به قتل برسانند اول محمد حسن دلمراد میرو را برای شناسایی مهدلی و محل زندگی مهدلی به بندزرک میناب می فرستند محمد حسن خود را تاجر خرما معرفی میکند و مدتی در بندزرک می ماند و موفق میشود در مجلس مهدلی هم شرکت کند.و او را از نزدیک ببیند وشناسایی کند. دور منزل مهدلی به وسیله بوته های خاردار محصور بود ودر خارج از آن چسبیده به مهرغ(حصار خاردار)خندقی کنده شده بود مهدلی دو سگ هم داشته که شبها به افرادی که نزدیک خانه می شدند حمله میکردند محمد حسن دلمراد در زمان بازگشت به گیاوان مشاهدات خود رابه رئیس حسن یارمحمد و رئیس دوست محمد کرمداد بیان میکند. رئیس حسن و رئیس دوست محمد کرمداد شبی را مناسب میدانند. و به همراهی محمد حسن و حسین مهرو به طرف خانه مهدلی میروند در نزدیک خانه مهدلی کمین می گیرند زمانی که شب نشینی ومجلس مهدلی تمام میشود و دیگران به منزل خود میروند حسن یارمحمد دوست محمد کرمداد محمد حسن دلمراد و حسین مهرو به طرف خانه مهدلی میروند محمد حسن دلمراد باخود نان و خرما و گوشت همراه می برد. و مسئول رام کردن سگها میشود. و به آنها غذایی که همراه داشته می دهد. حسین مهرو که مردی نیرومند و با هیکل بود مسئول کندن شنکهای(بته های خاردار)مهرغ میشود که با کندن چند بوته خاردار رئیس حسن و رئیس دوست محمد همزمان از خندق وبوته های خاردار عبور می کنند دوست محمد کرمداد مهدلی را صدا می زند و بیان میکند قتل جهانگیر خدابخش رشید و زنده زیستن غیر ممکن است. مهدلی شروع به تیر اندازی میکند رئیس حسن و رئیس دوست محمد همزمان به طرف مهدلی شلیک میکنند. و مهدلی کشته میشود دو رئیس برای اطمینان از مرگ مهدلی بالای سر جسد مهدلی میروند.و از خانم وی میپرسند(اسم زن مهدلی شهری دختر گنگزار میباشد) این جسد کیست؟ خانم مهدلی بیان میکند که جسد مهدلی تنگسیری است.و دو رئیس از خانه خارج میشوند. در راه بازگشت به گیاوان در سرمست و نزدیکیهای صبح به نزدیک خانه بانویی میرسند که مشک شیری را به سه چوب بنام (بشکول) آویزان کرده و مشک شیر را تکان میداده که کره را از ماست جدا کند حسین مهرو به طرف این خانه میرود. و از بانو تقاظا می کند که کمی از شیر های مشک خود را به انها بدهد. بانو در جواب حسین مهرو بیان میکند که از ترس مهدلی فرار کرده اید می خواهید شیرهای مرا بخورید حسین مهرو در جواب آن بیان میکند که مهدلی را جایی فرستاده ایم که هرگز برنگردد زمانی که خبر قتل مهدلی را نزد برکت میبرند برکت بیان میکند که من چند نفر کوه مرد ماموریت داده ام که مهدلی را به قتل برسانند رئیس علی در جواب برکت گفت که این کار از عهده کوه مردهای شما ساخته نیست. و این کار حتما باید کار حسن یار محمد و دوست محمد کرمداد باشد.




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 10:35 عصر | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

تاریخ تیره طاهرزئی (گرگیچ)

 

تیره طاهرزئی از اقوام بلوچ ایرانی تبار هستند. که سال ها در منطقه بلوچستان جنوبی حکومت کرده اند. آنها نوادگان ملک حسن نوت ملقب به (گورگیچ) از حاکمان بلوچستان شرقی حدود سال های 1480تا 1500 میلادی اواخر دوره تیموریان حمله مغول در منطقه کوه های رخشان پاکستان (گرماپ-سند) هستند. همچنین طاهرزئی ها برادرزاده میر گوهرام نوت و نوادگان میر چاکر رند پادشاهان مبارز و مقتدر بلوچستان که در درگیری هایی با پادشاهان هندوستان به دهلی لشکرکشی و آن شهر را فتح کردند. که ملک بکر حسن نوت جد بزرگ ایل طاهرزئی که در آن هنگام جوان بود. فرماندهی قوای پیش قراول را بر عهده داشت. و تا مدت ها پادشاه هندوستان را مجبور به پرداخت خراج و مالیات کردفرزندان ملک حسن نوت سال ها در منطقه گرماپ و سند بلوچستان که اکنون در مرز های سیاسی پاکستان قرار دارد حکمرانی میکردند. از چهره های برجسته این برهه از زمان (بالانچ و دودا) از اسطوره های بلوچستان می توان نام برد.




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 10:23 عصر | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

چرخچی نیز یکی از زیر شاخه های تیره ی سنگک است اما چون کلمه ی تیره برای این

گروه مصطلح شده است آن را در قسمت تی ّ ره ها باسنگکزایی معرفی میکنیم

تیره ی گبرزهی

ّ موسس این تیره » گبر« است. این گروه نیز همانند تیره ی سنگک درکشورهای

افغانستان، پاکستان ایران و ترکمنستان سکونت دارند. مهم ترین شاخه های این تیره

عبارتند از: مزارزهی، رحمان زهی، مستیان زهی، حسن زهی و بوالغزهی

تیره ی عوض زهی

این تیره نیز همانند تی ّ ره های قبلی در کشورهای مزبور پراکنده اند. مؤسس این تیره

»عوض« نام دارد. این گروه بعد از عوض )بانی تیره( در زمان »باران و روشن« به دوشاخه

تقسیم شده که عبارتند از: دلوزائی و روشن زائی. بیشترین شاخه های این تیره از فرزندان

ّ باران به نام های حسن )دلوزهی ها( و روشن )روشن زهی ها( و هشت فرزند محمد به

نام های کدخداشادین، علیمردان، بازو، عبدالعزیز، ملک داد، اهلل رسان، دلدار و دلمراد

منشعب شده است.

تیره ی حسن زهی

بنیانگذار این تیره »حسن« نام دارد. محل های اسکانشان همانند تیره های دیگر،

کشورهای ایران، افغانستان و پاکستان است. این گروه در استان سیستان و بلوچستان

بیشتر در شهرهای زابل، زاهدان، ایرانشهر، خاش و چابهار سکونت دارند.

تیره ی چرخچی

این تیره از زیر مجموعه های تی ّ ره ی سنگک است. مؤس ّ سش»محمدخان گرگیج«

- معاصر کیچی خان و رئیس – است. این شاخه نیز همانند تیره های دیگر طایفه

درکشورهای ایران، پاکستان و ترکمنستان پراکنده اند. این گروه در استان سیستان و

بلوچستان بیشتر در زابل و زاهدان سکونت دارند




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 9:23 صبح | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

جانب جنوبی رود آمودریا است. شهر گرگانج امروزی یا همان »گرگانج نو« پس از ویرانی

گرگانج باستانی، در جای شهری در سه فرسخی آن که در قدیم، »گرگانج کوچک« یا

اد شدهاست.

»گرگانجک« نامیده میشد، بنا شد. از این شهر جدید به »خوارزم نو« نیز ی

بنابراین اگر بپذیریم که گرگیج ها از گرگانج هستند پس گرگیج یعنی کسی که از گرگانج

یا گرگنج است. یکی از دوستان بنده به نام »تی ِمر طاهراُف«، اهل ازبکستان، روایت

اسطوره ّ ای دوم را درمورد جد گرگیج ها و رفتن به حج، روایتی کامال مشهور و کهن در

ازبکستان می دانند. همچنین ایشان اذعان کرده اند که هم اکنون نیز قبیله ای به نام

ارگنجی در ازبکستان موجود است. جالب است که گرگیج به شکل گرگیچ نیز ذکر شده است

و اورگنج را اورکنچ نیز می گویند.

نام گورکانیان باید برای همه آشنا باشد.گورکان را به معنی داماد دانسته اند. تیمور

موسس سلسله ی گورکانیان است. او از زمانی که خواهر فرمانروای ماوراء النهر را به زنی

گرفت به تیمور گورکان معروف شد که گورکان به معنی »داماد« است. تیمور در زبان

ازبکی به معنای »آهن« است. شاید در مورد تیمور چنین افسانه هایی موجود بوده و به

مرور زمان این روایت در بین اجداد گرگیج ها مشهور گشته و یا گرگیج ها ارتباطی با

تیمور داشته اند. )توجه شود به روایت اسطوره ای داماد شدن و معنی گورکان( به هر روی

شکل گیری قبیله ی گرگیج نیز در چنین قرونی یا نزدیک بدین قرون دانسته شده است. 




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 7:23 صبح | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

تیره های طایفه گرگیج*

یکی ازقبایل استان سیستان وبلوچستان قبیله بزرگ گرگیچ می باشد.بامطالعه ای که درکتاب استادغلامعلی ریس الذاکرین داشتم این قبیله به تیره های زیادی تقسیم می شودازجمله1-گبرزهی2-سنگک زهی3--قنبرزهی4-لشکرزهی5-بولاغ زهی6-حسن زهی7-عوض زهی8-ابراهیم زهی9-گورگندی10-گرگ11-چشک12-چرخچی13-طاهرزهی14-چاری زهی که خودرالشکری زهی می خوانند.15-فرزندان ناصردردشتیاری16-وتعدادی ازدهمرده ها درضمن طایفه گرگیج براساس شجره نامه خودراازقبیله بزرگ هوت هاورندهاوفرزندان حسن نوت ونوک بندگ وگهرام که وی نیزپدرشیحک وپدربزرگ چاکراعظم بلوچ می باشدمی دانند




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 7:16 صبح | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

 

100 سخن ناب از کوروش بزرگ

 

1.ای پسر من نیکو کار باش نه بدکار زیرا زندگانی انسان جاودان نیست و هیچ چیز از کردار نیک لازمتر نمی باشد

 

2.ای پسر من بشنو تو را می گویم که بهترین بخشش ها تعلیم و تعلم است زیرا مال و مکنت زوال پذیرد و چهار پایان بمیرند ولی دانش و تربیت باقی ماند

 

3.دختر شرمگین را دوست بدار و او را به مرد هوشیار و دانایی به عروسی ده زیرا مرد دانا و هوشیار مانند زمین نیکی است که چون تخم در آن بکارند حاصل نیک و فراوان از آن به عمل آید

 

4.با زن فرزانه و شرمگین عروسی کن و او را دوست بدار وخود برای خود زن انتخاب کن وزن دیگری را فریب مده تا روانت گناه کار نگردد

 

5.مردی را به دامادی خود برگزین که نیکخو, درست و دانا باشد, اگر بسیار مسکین است بسیار عیب نیست مال و مکنت از یزدان برسد

 

6.چون خوشی رسد بسیار خشنود و غره مشو و چون سختی رسد غمگین و افسرده مباش زیرا هر خوشی یک ناخوشی و هر نیکی یک بدی در پی دارد

 

7.از پست فطرت و بداصل قرض مگیر و وام مده زیرا تنزیل زیاد باید داد و همواره بر در خانه تو بایستد و کسان بگمارد و این برای تو زیان بزرگی است.

 

8.به مال و مکنت کسی چشم مینداز زیرا مال و خوشی جهان مانند مرغی است که از این درخت به آن درخت نشیند و به هیچ شاخی نماند.

 

9. دست از دزدی و کاهلی و هوا و هوس نفسانی بدار زیرا هر کس که نیکی کند پاداش نیکی یابد و هر که بدکار گشت به سزای سخت خواهد رسید.

 

10. نسبت به پدر و مادر خود فرمانبردار باش زیرا مرد تا پدر و مادرش زنده اند مانند شیری است که آسوده در بیشه غنوده و از هیچ کس بیم ندارد

11.به رئیس و سردار خود گستاخ مباش و در خدمت استوار بایست, آچه بر خود نیک ندانی به دیگران نیز نیک نشمار با دوستان به یگانگی برخورد کن.

 

12.اگر تو را فرزندی است به مدرسه بفرست و به تحصیل علم بگمار زیرا علم ودانش چشم روشن است

 

13.عصبانی مباش زیرا مرد عصبانی مانند آتش است که در بیشه برافروزد و تر و خشک را با هم بسوزاند

 

14.دشمن کهنه را دوست نو مساز زیرا دشمن کهنه مانند مار سیاه است که بعد از صد سال انتقام را فراموش نکند

 

15.مغرور و خودپسند مباش زیرا انسان مغرور چون مشک پر باد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نماند

 

16.آنچه را که گذشته است فراموش کن و به آنچه که نرسیده رنج و اندوه مبر.

 

17.در مجالس در صدر منشین تا تو را از آنجا بلند نکنند و به جای پایین تری بنشانند

 

18.سخن بموقع بگو زیرا بساتکلم بهتر از خاموشی و بسا خاموشی بهتر از تکلم است

 

19. ای پسر من تو را می گویم بهترین چیزها برای سخاوت تعلیم و تربیت مردم است.

 

20.از هر خوراک مخور و زود به زود به مجلس عیش بزرگان مرو که پسندیده نیست

21.ای پسر من تو را می گویم بهترین چیزها برای سخاوت تعلیم و تربیت مردم است.

22.همیشه و همه جا به خدا توکل کن و دوستی با کسی کن که بیشتر به تو سود رساند

 

23.زن و فرزند خود را تحصیل علم بازمدار تا غم و اندوه به تو نرسد و پشیمان نشوی

 

24.اگر در پی مال و مکنتی اول آب و زمین بخر زیرا اگر ثمر ندهد اصل آن باقی است

25.حضور دانشمندان را گرامی دار و از ایشان سئوال کن و جواب بشنو

26.با مردی که پدر و مادر از او ناخشنودند همکار مباش تا گناهکار نباشی

27.از هر کس که با تو کینه ورزد و خشم گیرد کناره جوی

 

28.با مرد پاک نظر, کارآگاه, هوشیار و نیکخو مشورت کن

29.در جنگ اگر مسئولیتی به عهده تست بسیار مواظب باش

30.به فرمان یزدان و امشاسپندان گوش کن و رفتار نما

 

31.مرد فقیر و بینوا را تمسخر مکن شاید تو نیز روزی بینوا شوی

32.مرد پارسا در آسایش ماند و بدکار همیشه گرفتار اندوه است

33.اگر چه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار نزن تا تو را نگزد

34.اگر چه شناوری به خوبی دانی ولی زیاد در آب مرو تا غرق نشوی

35.با هیچ کس و به هیچ آیین پیمان شکنی نکن که آسیب به تو نرسد

 

36.فرومایه را اعتنا مکن و شخص محترم را در پایه اش پاداش رسان

37.مردم دارای همان خویی هستند که از زمان شیر خوارگی خود کسب نموده اند

 

38.سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام برسانی

39.دوست کهنه را گرامی دار و در دوستی او استوار بایست

40.یزدان را ستایش کن و دل را شاد ساز تا یزدان نیکی تو را بیافزاید

41.حکمرانان را نفرین مکن زیرا آنان پاسباتات مردم هستند

42.هیچ فرازی بدون نشیب و هیچ نشیبی بدون فراز نیست

 

43.مال کسی را تاراج مکن و به مال خود میامیز

44.برای نام خود از کسب و کار احتراز مکن

45.هر چه شنوی به عجله و بیهوده مگوی

46.هر کس که برای دیگران چاه کند در آن افتد

 

47.تا حدی که می توانی از مال خود داد ودهش نما

48.کسی را فریب مده تا دردمند نشوی

49.پیشوای نیک را گرامی دار و سخنش بپذیر

50.جز از خویشان و دوستان چیزی از کسی وام مگیر

 

51.نه به راست نه به دروغ هرگز سوگند مخور

52.چو خواهی عروسی کنی اول مال فراهم کن

 

از نیک کرداری خود غره مشو ورجز مخوان.53

54.به رئیسها و پادشاهان خیانت مکن

55.از مرد بزرگ و نیک سخن بپرس

56. با دزدان معامله مکن و آنها را گرفتار نما

57. از دوزخ یاد آور و کسان را به انصاف مجازات کن

58. از هر کس و هر چیز مطمئن مباش

59. فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی

60. بیگناه باش تا بیم نداشته باشی

 

61.سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی

 

62. با مردم یگانه باش تا محترم و مشهور شوی

63. راستگو باش تا استقامت داشته باشی

64.متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی

65. دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

66. معروف باش تا زندگانی به نیکی گذرانی

67. دوستدار دین باش تا زندگی به نیکی گذرانی

68. مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی

69. سخی و جوانمرد باش تا پاک و راست گردی

70.با مرد قدر نشناس و ناسپاس معاشرت مکن

71. روح خود را با خشم وکین آلوده مساز

72.در حفظ دین بکوش زیرا سعادت روحانی از آن برسد

73. در هر گفتار و کار تواضع و ادب را فراموش مکن

74. هرگز ترشرو و بدخو مباش

75. در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان نشمارند

76.دختر خود را به شوهر هوشیار و دانا ده

77. اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده

78.خود را به بندگی کسی مسپار.

79.همیشه روح خود را به یاد دار.

80.قبل از جواب دادن تفکر کن

81.هیچ کس را تمسخر مکن

82.با مرد بدکار هم راز مشو

83. با مرد خشمگین همراه مشو

84. با فرومایه مشورت مکن

85.با مست هم خوراک مشو.

86. مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مکن.

87. مال خود را به مرد حسود نشان نده

88.از پادشاهان فرمان ناحق مخواه.

89.از مرد سخن چین و دروغگو سخن مشنو.

90.در مجازات مردم کینه مورز

91.در معبر عام مجادله نکن.

92.با مرد بسیار متول هم خوراک مشو

93.مرد راستگو را برای پیغام بفرست

94.برای جاه و مقام مجادله مکن

95. از مدد قوی, متمول و کینه ورز دور باش

96.با مرد ادیب دشمن مباش

97.با مرد نادان راز مگوی

98.به هیچ کس دروغ مگو

99.از بی شرم مال مگیر

100.به نزد بدکار چیزی گرو مگذار




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 7:15 صبح | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر

در مورد وجه تسمیه ی »گرگیچ« نظرات و عقای ّ د متعددی وجود دارد. که کمتر براساس

ّ مستندات کتبی است. با توجه به تحقیقات نگارنده منابعی که در مورد کلمه ی »گرگیچ«

نوش??ته باش??د بس??یار کم و فقط در حاش??یه برهان قاطع و لغت نامه ی دهخدا توضیحات

مختصری وجود دارد. در هر صورت این کلمه در فرهنگ ها به صورت های ِ»گرگیچ« )به

کس??ر گاف اول( و َ»گرگیچ« ّ )به فتح گاف اول ( ثبت ش??ده است. تعدادی نیز این کلمه را

به صورت »گورگیچ« تلفظ کرده و می نویس??ند.گرگیچ به هر صورت )هم با کس??ره و هم با

فتحه( نام ش??هری است از ش??هرهای عالم که به صورت ُ»گرگنج« بر وزن ارکنج نیز ثبت

شده و دارالملک خوارزم نامیده شده است. معرب آن جرجانیه است که ترکان آن را ارکنج

می خوانند.

از آن جایی که زبان و کلمات مدام در حال تغییر و دگرگونی هس??تند احتماال این کلمه

ّ در ادوار بعدی زبان فارس??ی، خصوصا دوره ی فارس??ی دری، برای سهولت تلفظ به صورت

ُگرگیچ )به ضم گ( در آمده است. صورت دیگر کلمه ُ »گرگیج« است.

عقاید دیگری نیز در این مورد وجود دارد که در زیر به مواردی اشاره می شود:

احتماالتی در مورد قبیله ی گرگیج 2

گرگیج ها هم اکنون عالوه بر سیس??تان و بلوچس??تان در هرمزگان )شهرس??تان جاسک

و ...(، س??رخس، بخش هایی از گلس??تان،کرمان )موسوم به گورگندی ها( و حتی در کشور

ّت این نام گذاری

ترکمنستان و پاکستان و ... جمعیت هایی را به خود اختصاص داده اند؛ اما عل

چیست و آیا این نام ارتباطی با گرگ دارد یا نه و ... ما به همین موضوع می پردازیم.

 باید یاد آور ش??د تلفظ گرگیج در بین بلوچ ها به شکل gowrgeyj ا




تاریخ : سه شنبه 03/11/30 | 6:53 صبح | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر
       



  • paper | فروش بک لینک ارزان | buy Reporter
  • فال تاروت | رپورتاژ آگهی با کیفیت