مقاومت طوایف بلوچ در برابر قوای انگلیس (جنگ گورستانی 1916م)
چکیده
بریتانیا پس از تسلط بر هندوستان توجه خود را به سوی مرزهای تاریخی ایران در سند معطوف نمود و از همان ابتدای پیشروی به سوی بلوچستان، با مقاومت سرداران بلوچ روبرو شد. از سوی دیگر فتاوی علمای عثمانی در جریان جنگ جهانی اول مبنی بر وجوب جهاد بر ضد بریتانیا، و تأیید آنها توسط علمای عتبات و مدارس دیوبندی هند، باعث تحریک قبایل بلوچستان از جمله قبیله اسماعیل زهی در سرحد شد. ترس اصلی سرداران بلوچستان بویژه در منطقه سرحد، تجزیه مجدد خاک ایران یا ضمیمه نمودن بلوچستان غربی به قلمرو بریتانیا بود. مهمترین سرداران بلوچ جنیدخان یاراحمدزهی، خلیلخان گمشادزهی و جمعهخان اسماعیل زهی بودند. نبرد جمعهخان با قوای مهاجم انگلیس، که به جنگ گورستانی یا «لیرودیک» معروف شد، از مهمترین جنگهای طایفه اسماعیل زهی با متجاوزان انگلیسی بود. در این جنگ که در نزدیکیهای زاهدان اتفاق افتاد، تعداد زیادی از متجاوزین انگلیسی (70 نفر) و هجده نفر از طائفه اسماعیل زهی از جمله شش نفر از برادران جمعهخان کشته شدند.
نفرت بلوچهای ایرانی از بریتانیا باعث شد انگلیسیها نتوانند جای پایی برای سلطه دائمی خود در منطقه پیدا کنند؛ و پس از پایان جنگ جهانی اول به تدریج این منطقه از خاک ایران را تخلیه کردند.
مقدمه
قبایل بلوچ از کهنترین و نیز سلحشورترین اقوام ایرانی هستند که هیچگاه در دفاع از خاک ایران کوتاهی نورزیدهاند. قبایل جنگجوی بلوچ با به ارث بردن و حفظ ویژگی جنگاوری اقوام کهن ایرانی، به عنوان مرزداران حریم شرقی ایران در عمل نشان دادهاند همواره به این کشور عشق ورزیده و افتخار میکردهاند. زمانی که در بلوچستان به دلیل ضعف حکومت مرکزی نقشههای حساب شدهای از سوی بریتانیا به اجرا درمیآمد تا آنجا را تحت تسلط خود قرار دهد، مقاومت قبایل بلوچ بدون هیچ حمایتی از جانب حکومت ایران این نقشهها را نافرجام گذاشت.
جنگهای عمده قبایل بلوچ ایرانی با نیروهای بریتانیا در سابقه ذهنی و تاریخ شفاهی رایج در میان بزرگان و معمرین منطقه تفاوتهای زیادی با روایتهای آن وقایع از زبان اسنادِ غربی از جمله اسناد و روایات بجا مانده در آرشیوها و خاطرات مأموران انگلیسی دارد. تلفات وارده به نیروهای انگلیسی و عدم توانایی آنان در جلب قلوب مردم منطقه باعث گردید آنان در پایان جنگ جهانی اول منطقه را ترک کنند. طایفه اسماعیلزهی به رهبری جمعهخان از مهمترین طوایفی بود که در سرحد بلوچستان علیه انگلیسها (1916 م) قیام کرد. سردار جمعهخان (1335-1245ه. ش) پس از رسیدن به سرداری با همکاری دو قوم گمشادزهی و شهنوازی چنان عرصه را بر انگلیسیها تنگ کرد که آنها ژنرال ریجینالد دایر را برای جنگ با جمعهخان به بلوچستان اعزام کردند.
میان قوای انگلیسی به فرماندهی ژنرال ریجینالد دایر و جنگاوران بلوچ، نبردهای متعددی رخ داد؛ که در این مقاله به ذکر حوادث یکی از این نبردها معروف به جنگ گورستانی میپردازیم.
وضعیت بلوچستان ایران در زمان شروع جنگ جهانی اول
بلوچستان در زمان شروع جنگ جهانی اول به دو منطقه مکران و سرحد تقسیم میشد. پس از مرگ ناصرالدینشاه و سپس انقلاب مشروطه، یا به عبارت بهتر ضعف دولت مرکزی و کاهش نفوذ آن در نقاط دوردست کشور، در مکران بهرامخان بارانزهی حکومت میکرد.
در منطقه شمالی یا ناحیه کوهستانی و مرتفع سرحد، قدرت در دست سردار میرجنیدخان یاراحمدزهی بود. قبایل عمده دیگر در این منطقه شامل قبیله گمشادزهی به رهبری سردار خلیلخان (هلیلخان)، قبیله اسماعیل زهی به رهبری جمعهخان (جُماخان)، و قبیله ریگی به رهبری ابراهیمخان، عیدوخان و سردار تاجمحمد با طوایف متعدد دیگری چون ناروئی، گرگیج، براهوئی، کُرد، رخشانی، هاشم زهی، کهرازهی، تمندانی، ترشابی، سالارزهی، مرادزهی، کرم زهی و تیرههای کوچکتر از طریق وصلت و یا اشتراک در قلمرو متحد بودند و در سه قسمت اصلی سرحد اتحادیههای قدرتمندی ایجاد کرده بودند. اکثر قبایل سرحد نسبت به میرجنیدخان احترام زیادی قائل بودند و تقریباً رهبری او را بر تمامی منطقه قبول کرده بودند. اگرچه در مکران قدرت واقعی در دست میربهرامخان بود، اما سرداران متعددی همچون نوابخان بامری، سعیدخان ناروئی و میربرکتخان جاسکی نیز قدرت قابل توجهی داشتند.
سرداران بلوچ ایرانی برخلاف سرداران بلوچستان شرقی کمتر تحت نفوذ یا کنترل حکومت استعماری بریتانیا در هند بودند و تقریباً نوعی سنت ضدانگلیسی در میان بلوچهای این منطقه حاکم بود.
بلوچهای سرحد، برخلاف بلوچهای مکران، وابستگی چندانی به کشاورزی و زمین نداشتند. رؤسای قبایل سرحد نیز قدرت و ثروت حاکمان مکرانی را نداشتند؛ زیرا فاقد اراضی غنی کشاورزی بودند که از طریق آن بتوانند کسب درآمد نمایند. سرداران ناحیه سرحد در عوض با سازماندهی نیروهای قبیلهای خویش، روستاها و شهرهای اطراف را مورد حمله و تهاجم قرار میدادند.
پس از اینکه بریتانیا در جهت منافع خویش اقدام به تعیین حدود و تجزیه بلوچستان کرد، اراضی وسیعی را که متعلق به قبایل قدرتمند منطقه نظیر یاراحمدزهی، گمشادزهی و ریگی بود، در مناطقی چون «ماشکید و تهلاپ» از خاک ایران جدا کرد که علاوه بر اینکه ضربههای شدیدی به اقتصاد آنان وارد شد، بسیاری از تیرههای قبایل فوق در دو سوی مرز قرار گرفتند و با خط ترسیمی گلداسمید برای همیشه از همدیگر جدا ماندند بنابراین نوعی خصومت شدید نسبت به انگلیسیها در منطقه ایجاد شد.
آماده شدن قبایل سرحدی برای حمله به منافع بریتانیا
به دنبال بروز ناآرامیهایی در مناطق ساحلی مکران و حملات گسترده بهرامخان بمپوری به مرزهای هندوستان در مناطق «کیچ و تُمپ» قبایل سرحدی نیز آمادگی خود را برای پیوستن به نیروهای جهادی اعلام کردند. فتوای جهاد علمای منطقه و تحریکات عناصر آلمانی مرتبط با شیراز در این حوادث، مؤثر بود. از سوی دیگر نیروهای انگلیسی و نظامیان وابسته به آنها برای جلوگیری از نفوذ عوامل آلمانی به مناطق شرقی کشور و ورود به افغانستان، حلقة خاوری ایران، یا کمربند شرقی ایران را، که به پلیس شرق نیز معروف شد، ایجاد کردند. بخش مهمی از حوزة عمل حلقه خاوری ایران، در مجاورت منطقه سرحد در بلوچستان ایران بود. انگلیسیها نیروهای فراوانی را در پاسگاههای «کَچِه» و «رَباط» که مرز مشترک منطقه سرحد با بلوچستان انگلیس و افغانستان محسوب میشد مستقر کرده بودند.
این تحرکات نظامی که با استخدام بعضی از عناصر محلی همراه بود موجبات خشم و ناراحتی قبایل سرحدی و علمای منطقه را، که در واقع به دلیل آموزش در مدارس دیوبندی هند و ارتباط با رهبران گروههای مسلمان آنجا دارای روحیات شدید ضدانگلیسی بودند، فراهم نموده بود. رهبر بلامنازع سرحد در این زمان، سردار جنیدخان یارمحمدزهی بود که دارای احترام زیادی در میان قبیله خود و سایر قبایل منطقه بود. ملا ملکشاه یکی از علمای دینی منطقه بود که نقش بسیار مهمی در دعوت قبایل دامنی، که علاوه بر یارمحمدزهیها قبیله گمشادزهی به رهبری «سردار خلیلخان» را شامل میگردید، به جهاد برعهده داشت. او در روستای گزّو که یکی از مراکز اصلی تجمع و سکونت ایل یارمحمدزهی به حساب میآمد، ساکن بود و بسیاری از افراد این قبیله فرزندان خود را برای کسب مراحل مقدماتی علوم دینی و قرائت قرآن به مکتبی میفرستادند که تحت سرپرستی او اداره میشد. ملا ملکشاه که فتاوی علمای دیوبندی را در سرحد انتشار میداد، جنیدخان را به جهاد در مقابل انگلیسیها دعوت نمود. بنظر میرسد نسبت فامیلی ملا ملکشاه با جنیدخان و خلیلخان نیز تا حد بسیار زیادی در پذیرش فتاوی جهاد او مؤثر بوده است و این نزدیکی باعث تقویت افکار اسلامی و اندیشههای جهادی سرداران سرحدی گردیده است.
یکی دیگر از علمای با نفوذ منطقه مولوی عبدالله سربازی قاضیالقضاة بلوچستان بود که در قضیه حمله به افسران سیاسی بریتانیا در منطقه «مند» نقش مستقیم داشت و در فتوایی که در تمامی بلوچستان منتشر گردید، اعلام نمود انگلیسیها کافر هستند و هرگونه کمک به آنها را حرام شمرده بود . دلیل صدور این فتوا این بود که شماری از بومیان به استخدام انگلیسیها درآمده بودند.
امتداد قلمرو قبیله اسماعیل زهی که رهبری آن را «سردار جمعهخان» به عهده داشت تا نرماشیر میرسید و وابستگیهای نزدیکی بین این قبیله و طوائف شیهکی، سابکی، سنجری و رشیدی که دارای نفوذ و جمعیت قابل توجهی در اطراف نرماشیر، بم و جیرفت بودند، برقرار بود. قبیله یارمحمدزهی هم مناسبات نزدیکی با طائفه شیهکی برقرار نموده بود و یکی از سرداران معروف این قبیله بنام یارمحمدخان که از فعالان دمکرات کرمان به حساب میآمد، از دختر سردار جنیدخان خواستگاری نموده بود.
در کمیته عملیاتی دمکراتهای کرمان، که در اواسط اوت 1915/ اوایل شوال 1333 از اجتماع رهبران این حزب تشکیل گردید، نام علیاکبر قراسوران که از بلوچهای اطراف کرمان بود به چشم میخورد. این کمیته برای همکاری با آلمانها و مبارزه مشترک بر ضدانگلیسیها و عوامل وابسته آنان ایجاد گردیده بود. از میرزاعلیاکبر بلوچ، در کتاب کرمان در نهضت مشروطیت نیز به عنوان یکی از آزادیخواهان و همراهان نزدیک میرزاآقاخان کرمانی (بردسیری) نام برده شده است. به نظر میرسد در فراهم کردن مقدمات و زمینهسازی ملاقات سرداران بلوچ سرحدی و نمایندگان آنان با عوامل آلمانی اعزامی به کرمان و بم، افرادی چون علیاکبر و یارمحمدخان شیهکی و سایر سران قبایل منطقه نقش مهمی داشتهاند.
در کتاب حکایت بلوچ نیز به یکی از اعضای طایفه شیهکی اشاره گردیده است که به عنوان راهنما برای گروهی آلمانی خدمت میکرده است و در زمانی که این گروه در دام گروهی از عشایر قبیله اسماعیل زهی یا افراد سردار «جماخان» واقع میشود با معرفی خویش باعث نجات جان آنان میگردد.
در وقایع عصر مشروطه قبایل بلوچ به دلیل فعالیتهای آزادیخواهانه رفعت نظام بر ضد حکّام قاجار شوریده بودند. بلوچها در جریان حمله شورشیان و آزادیخواهان برای فتح کرمان حضور چشمگیری در نیروهای محاصرهکننده کرمان به رهبری رفعت نظام و میرزاحسینخان رئیس نظمیه داشتند. در جریانات کرمان و وقایع مربوط به سالهای آغازین جنگ جهانی اول نیز قبایل بلوچ در همراهی با دمکراتها و متحدان آلمانی آنها نقش مهمی بازی میکردند. نمایندگان آلمان نیز در پی دیدار با سران قبایل بلوچ در بم و نرماشیر با اعطای کمکهای مالی در مبارزهشان علیه انگلیسیها یاری میدادند. در این مبارزه مشترک، بلوچها حملات شدیدی به منافع بریتانیا در مناطق مختلف بلوچستان بالاخص در مرزهای شرقی در حدود رباط و کچه توسط قبایل سرحدی کردند. این حملات را عمدتاً قبایلی همچون یارمحمدزهی، گمشادزهی و اسماعیل زهی انجام میدادند. به نظر میرسد، با توجه به نفرت مردم منطقه از انگلیسها، عناصر آلمانی توانستند از این وضع به نفع کشور خود استفاده کنند؛ همانطور که در شیراز و بوشهر و تنگستان و دشتی همین کار را کردند.
تأثیر فتاوی جهاد نیز در قبایل بلوچ به حدی بود که سر پرسی سایکس در مورد آن مینویسد: «یک سردار بلوچی در نامهاش (برای خانوادهاش) چنین نوشته است که او مدتها ناخن و محاسنش را به آرزوی شهادت با حنا رنگ بسته است ....»
سردار جمعهخان اسماعیل زهی میگفت پدرش، کدخدا جیهل، در زمان حیاتش مأموریتی از طرف سطوتالممالک حاکم وقت بلوچستان برای جلوگیری از پیشروی نیروهای انگلیسی در خاک بلوچستان ایران دریافت کرده است و به همین دلیل به هر وسیله ممکن برای اجرای تعهد او اقدام خواهد کرد تا راه ورود نیروهای نظامی بریتانیا را به درون خاک ایران سدّ نماید. تبلیغات ملا درمحمد و قاضی خیرمحمد حسن زهی در دعوت از سردار جمعهخان به ادای فریضه دینی جهاد، او را برای جنگ با انگلیسیها مصمّم نمود.
شدت دشمنی با انگلیسیها در میان قبایل بلوچ ایرانی به حدّی مقامات بریتانیایی در هند را نگران نموده بود که حضور بلوچهای ایران را در سیستان و افغانستان باعث تحریک ساکنین مرزهای افغانستان و خطری برای منافع خود اعلام میکردند
.: Weblog Themes By Pichak :.