میروم از شهرتان ...
میروم از شهرتان ، سـویِ دیـارِ دیگری
این قطار اما نشد، بـا آن قطـار ِدیگری
میروم آزرده ام، مقصد نمیدانم کجاست
میـروم شایـد بیـابـد دل ، قـرارِ دیگری
مال من بودی ولی تقدیر ما اینگونه خواست
زیـر بـاران همقـدم بـاشی ، کنـار ِدیگری
زخمهای سینه ی من بیشتر از آشناست
داشتـم ــ از دوستانـم ــ انتظارِ دیگری
باسفر ممکن نشد از یاد توغافل شوم
میـروم پیـدا کنـم ، راهِ فــرارِ دیگری
شک ندارم عاقبت گل میکند احساس من
ایـن بهـار امـا نشـد ، شـایـد بهار ِدیگری
مینویسد حرف دل را در غزل سنگ صبور
بیقــرارت بوده ام ، ای بیقـــرارِ دیگری
تاریخ : جمعه 04/3/2 | 7:24 صبح | نویسنده : اله بخش گرگیچ | نظر
.: Weblog Themes By Pichak :.